جیــــــــــــــــگر طلای مامان و کارای بــــــــــامزه اش
نفس مامان بازم کارای قشنگ همیشگیت که دوستداشتنی ترین بازی هایی که انجام میدی و همه رو میخندونی هر چی رو که دستت میاد فوری میچرخونی و از این بازی لذت میبری ولی من میترسم که یهو از دستت در بره بخوره به جایی به خاطر همین یه کاموای کوچولو رو برات درست کردم و گذاشتم تو اسباب بازیهات که همش با اون بازی کنی که اگه به جایی هم خورد آسیب نبینه. من ندانم که کیم من فقط میدانم که تویی شــــــــــاه بیــــــــــت غــــــــــزل زنــــــــــــدگـــیم آری من هر روز پیش تر از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای ما تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی... محمدحسین...
نویسنده :
هستي
3:43